جدول جو
جدول جو

معنی ذات الساق - جستجوی لغت در جدول جو

ذات الساق
(تُسْ سا)
نام موضعی و نام درختی که رسول اکرم صلوات الله علیه در یکی از غزوات در زیر آن نزول کرده و نماز گزارده است. (المرصّع)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تُسْ سِ)
نام موضعی است و ابن اثیر در المرصع گوید: این نام در اشعار عرب بسیار یادشده است و آن راههای عقبه هاست به بر سوی حرم مکه
لغت نامه دهخدا
(تُلْ بَ)
موضعی است و رؤبه گوید: شذب اخراهن عن ذات البهق. (الموشح ص 319)
لغت نامه دهخدا
(تُلْ)
نام موضعی است و در شعر حجاج آمده است: امسی بذات الحاذ و الحذور. (المرصع) (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(تُلْ حِ لَ)
حلقه های متداخله ای است که علمای هیئات کواکب را بدان رصد کنند. (مفاتیح العلوم خوارزمی). مجموع حلقه های بسیاری است فلزین یا چوبین یا از مقوا که آسمان و حرکات کواکب را نماید و در مرکز حلقه ها کره ای خرد که نمایندۀ زمین است. اصطرلاب الکری: ج، ذوات الحلق. و هی خمس دوائر متخذه من نحاس، الاولی دائره نصف النهار و هی مرکوزه علی الارض و دائره معدل النهار و دائرهالعرض و دائره المیل و فیه دائرهالسمتیه یعرف بها سمت الکواکب: و آلات رصد از کراسی و ذات الحلق و اسطرلابهای تام و نصفی و الشعاع (؟) دیگر که موجود بود برگرفتم. (جهانگشای جوینی). و هر آلتی که رصد را بکار آید بساختند از دیوار و ذات الحلق و مانند این (نوروزنامه ص 70)
لغت نامه دهخدا
(تُلْ)
لقب معشوقۀ هارون الرشید خلیفۀ عباسی است که بحسن و هنر و دانش و دهاء مشهور است. و نام او خنث است و لقب ذات الخال ازآنرو بوی داده اند که خجگی دلکش بر لب زبرین داشت
لغت نامه دهخدا
(تُسْ سا حِ)
نام قریه ای به جیزه
لغت نامه دهخدا
(تُسْ سِ)
موضعی است
لغت نامه دهخدا
(تُسْ سَ)
رحبه ای است از رحاب اضم به حجاز. (المرصع) (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(تُشْ شا)
ابن الاثیر در المرصع گوید: ’ذات الشام’شقشقۀ شتر است از آنرو که بر آن نقطه های سیاه باشدچه شام جمع شامه است و شامه بمعنی خال و خجک است
لغت نامه دهخدا
(تُشْ شِ)
موضعی است در شعر:
کان ّ عجوزی لم تلد غیر واحد
و ماتت بذات الشبق غیر عقیم
لغت نامه دهخدا
(تُضْ ضا)
موضعی به نواحی مدینۀ رسول صلوات اﷲ علیه. (المرصع)
لغت نامه دهخدا
(تُلْ)
چاهی است با آب بسیار و خوش به سه فرسنگی سوارقیه
لغت نامه دهخدا
(تُلْ ؟)
دشتی است ببلاد بنی اسد
لغت نامه دهخدا
(تُلْ اِ)
قریه ای به شرقیۀ مصر
لغت نامه دهخدا
(تُلْ)
قال الطویق بن عاصم النمیری:
عرفت لحبی بین منعرج اللوی
و اسفل ذات البان مبداً و محضراً
الی حیث فاض المذنبان و واجها
من الرمل ذی الارطی قواعد عقّرا
بهاکن اسباب الهوی مطمئنه
ومات الهوی ذاک الزمان و اقصرا.
قال - المذنبان - وادیان بذات البان. و بان من قری مصر و بان من قری نیسابور، ثم من قری ارغیان. (معجم البلدان یاقوت حموی). ابن الاثیر در المرصع گوید: نام موضعی است و در اشعار عرب بسیار یاد شده است و بان درختی است مشهور که میوۀ خوشبوی دارد شاعر گوید:
و یوم بذات البان قصر طوله
حدیث یکادالروح تشبهه لطفا
لغت نامه دهخدا
چرخکوده ابزاری که آسمان و رفتار ستارگان را نشان می دهد مجموعه ایست از حلقه های چوبین یا فلزبین یا مقوایی که آسمان و حرکات کواکب را نشان دهد و در مرکز حلقه ها کره ایست کوچک نماینده زمین اصطرلاب الکری
فرهنگ لغت هوشیار